معنی از ماههای قمری
حل جدول
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
قمری. [ق َ م َ] (ص نسبی) نسبت است به قمر و آن لقب مسعودبن عمروبن عدی بن محارب ازدی است که چون زیبا بود او را قمر لقب دادند و فرزندان وی را قمری گویند. (اللباب فی تهذیب الانساب).
- سال قمری، سالی است که ماههای آن بر طبق حرکات قمر تنظیم شده و از محرم آغاز میشود بدین صورت: محرم، صفر، ربیع الاول، ربیعالاخر، جمادی الاولی، جمادی الاَّخره، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه. ماههای قمری شرعی عبارت است از هنگام رؤیت تا رؤیت هلال ماه دیگر و آن هرگز از سی روز تجاوز نکند و از بیست و نه روز کمتر نباشد و سال قمری معمولاً یازده روز از سال شمسی کمتر است.
- حروف قمری، حروفی هستند که هرگاه الف و لام تعریف بر سرآنها درآید لام آن در آن حروف ادغام نشود وخود بتلفظ آید. حروف قمری چهارده حرفند از این قرار: ء ب ج ح خ ع غ ف ق ک م هَ و ی.
فارسی به عربی
حمامه، قمری
عربی به فارسی
قمری , ماهی , وابسته بماه , ماهتابی , کمرنگ
فرهنگ عمید
محاسبهشده براساس گردش انتقالی ماه: سال قمری،
معادل ابجد
420